براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
|
|
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : پنج شنبه 27 مهر 1402
|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
یا زهراء سلام الله علیها
ویژه نامه سید الکریم (به مناسبت سال روز ولادت حضرت عبدالعظیم علیه السلام)
*****************
دست قاسم معجزه میکند ...
منبع ادامه ...:
http://islamicworld.ir/fa/
*****************
* هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
* استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
دفاع مقدس ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
شهدای کربلا ,
محرم | عاشورا ,
شهدای انقلاب اسلامی ,
,
:: برچسبها:
دست قاسم ,
معجزه ,
سید الکریم ,
ولادت حضرت عبدالعظیم علیه السلام ,
ولادت ,
حضرت عبدالعظیم علیه السلام ,
عبدالعظیم ,
یا زهرا سلام الله علیها ,
ظهور ,
امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : یک شنبه 17 ارديبهشت 1402
|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
منبع (ادامه ...)
شناخت نامه حضرت عبدالعظیم علیه السلام
فضیلت و خواص سوره طارق هشتاد و ششمین سوره قرآن کریم است که مکی و 17 آیه دارد. در فضیلت این سوره از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است: هر کس سوره طارق را قرائت کند خداوند ده برابر تعداد ستارگانی که در آسمان است به او ده حسنه می دهد.(1) امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر که در نمازهای واجب خود سوره طارق را بخواند در روز قیامت در نزد خداوند مقام و منزلتی والا خواهد داشت و از همراهان مومنین و یارانشان در بهشت خواهد بود.(2) در جایگاهی دیگر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم آمده است: سوره طارق را یاد بگیرید زیرا اگر شما می دانستید که چه (اسرار و آثار وبرکاتی) در آن نهفته است، آنچه در دست دارید را رها می کردید و کارهایتان را تعطیل می کردید و ان را می آموختید و به وسیله آن به خدا تقرب می جستید و خداوند به واسطه آن همه گناهان به جز شک را می بخشد.(3) آثار و برکات سوره 1) از عفونت زخم جلوگیری می کند از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است: هر کس سوره طارق را بنویسد و آن را با آب بشوید و با آن زخم را بشوید زخم ورم نمی کند و اگر بر چیزی که از آن حفظ و حراست می کنی از شرور آفات در امان می ماند.(4) امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر گاه سوره طارق را نوشته و با آب بشویند و با آب، زخم را شستشو دهد دردش آرام می شود و عفونت نمی کند و اگر بر چیزی که به عنوان دوا نوشیده می شود بخوانند ان نوشیدنی یا دارو موجب شفای او می شود.(5) 2) دفع افات و حشرات اگر از ابتدای سوره طارق تا پایان آیه 10 را بر چهار کاغذ جداگانه بنویسند و هر نوشته را روی چهارچوبی بگذارند و هر کدام از چوپ ها را در گوشه ای از آن مکان آفت زده بکارند ملخ یا حشرات دیگر از منطقه وسط چهارچوب از بین می روند.(6) 3) جهت رفع احتلام امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر سوره طارق را در وقت خواب بخوانند از احتلام ایمن گردند.(7) _____________________ پی نوشت: (1) مجمع البیان، ج10، ص320 (2) ثواب الاعمال، ص122 (3) مستدرک الوسائل، ج4، ص365 (4) تفسیرالبرهان، ج5، ص629 (5) همان (6) خواص القرآن و فوائده، ص162 (7) درمان با قرآن، ص141 منابع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»؛ درمان با قرآن،محمدرضا کریمی
تفسیر صفحۀ ۲۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۲ - تفسیر نور: «سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کانُوا عَلَیْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» ترجمۀ سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۲: بهزودی بیخردان از مردم، خواهند گفت: چهچیزی آنها (مسلمانان) را از (بیتالمقدّس) قبلهای که بر آن بودند برگردانید؟ بگو: مشرق و مغرب از آن خداست، هر که را بخواهد به راه راست هدایت میکند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۲: چون مشرکان مکّه، کعبه را به بتخانه تبدیل کرده بودند، پیامبر اکرم و مسلمانان، سیزدهسالی را که بعد از بعثت در مکّه بودند، بهسوی کعبه نماز نمیخواندند، تا مبادا گمان شود که آنان به بتها احترام میگذارند. امّا بعد از هجرت به مدینه، چند ماهی نگذشته بود که یهودیان زبان به اعتراض گشوده و مسلمانان را تحقیر کردند و گفتند: شما رو به قبلۀ ما بیتالمقدّس نماز میخوانید؛ بنابراین پیرو و دنبالهرو ما هستید و از خود استقلال ندارید. پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله از این اهانت ناراحت شد و هنگام دعا به آسمان نگاه میکرد، گویا منتظر نزول وحی بود تا آنکه دستور تغییر قبله صادر شد. پیامبر دو رکعت نماز ظهر را بهسوی بیتالمقدّس خوانده بود که جبرئیل مأمور شد، بازوی پیامبر را گرفته و روی او را بهسوی کعبه بگرداند. در نتیجه پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله یک نماز را به دو قبله خواند و اکنون نیز در مدینه نام آن محلّ به مسجدِ قبلتَین معروف است. «تفسیر نورالثّقلین، ج ۱، ص ۱۳۶» بعد از این ماجرا، یهود ناراحتشده و طبق عادت خود شروع به خردهگیری کردند. آنها که تا دیروز میگفتند: مسلمانان استقلال ندارند و پیرو ما هستند، اکنون میپرسیدند، چرا اینها از قبلۀ پیامبران پیشین اعراض کردهاند؟ پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله مأمور شد در جواب آنها پاسخ دهد: مشرق و مغرب از آنِ خداست و خداوند مکان خاصّی ندارد. تغییر قبله از بیتالمقدّس بهسمت مسجدالحرام نشانۀ چیست؟ تغییر قبله، نشانۀ حکمت الهی است نه ضعف و جهل خداوند متعال. همچنانکه در نظام تکوین، تغییر فصول سال، نشانۀ تدبیر است، نه ضعف یا پشیمانی. خداوند در همهجا حضور دارد و شرق و غرب عالم از آن اوست. پس جهتگیری بدن بهسوی کعبه، رمز جهتگیری دل به سوی خداست. چه بسا افرادی به سوی کعبه نماز بگزارند، ولی قبلۀ آنان چیز دیگری باشد. چنانکه خواجه عبد اللّه انصاری میگوید: قبلۀ شاهان بود، تاج و کمند ------ قبلۀ ارباب دنیا، سیم و زر قبلۀ صورتپرستان، آب و گِل ------- قبلۀ معناشناسان، جان و دل قبلۀ تنپروران، خواب و خورشت ------- قبلۀ انسان، به دانش پرورش قبلۀ عاشق، وصال بیزوال ------- قبلۀ عارف، کمال ذیالجلال پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۲: ۱. افرادی که هر روز دنبال بهانهای هستند تا از پذیرش حق طفره روند، سفیه هستند. «سَیَقُولُ السُّفَهاءُ» همانگونه که در روایات بهکسی که آخرت خویش را فدای دنیا کند؛ مجنون و به پیروان رهبر فاسد؛ فقیر، و آنکسکه دین خود را از دست بدهد؛ غارتزده گفته شده است. ۲. کسیکه دست خدا را در وضع یا تغییر احکام بسته بداند، سفیه و سبکمغز است. اعتراض به خدای حکیم و دانا، نشانۀ سفاهت است. «سَیَقُولُ السُّفَهاءُ» ۳. مسلمانان باید توطئهها و شایعات و سؤالات بهانهجویانۀ دشمن را پیشبینی کرده و با پاسخ به آنها، از نفوذ و گسترش آن پیشگیری نمایند. «سَیَقُولُ» «قُلْ» ۴. اصل سؤال کردن مورد انتقاد نیست، روحیّۀ سؤالکننده مورد انتقاد است که از روی اعتراض و اشکالتراشی میپرسد. «ما وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ» ۵. قداست و کرامت مکانها و زمانها، وابستهبه عنایت پروردگار است، نه چیز دیگر. «لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ» ۶. تغییر قبله، یکی از نشانههای پیامبر اسلام در کتب آسمانی بود، لذا برای بعضی وسیلۀ هدایت شد. «یَهْدِی مَنْ یَشاءُ» تفسیر صفحۀ ۲۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۳ - تفسیر نور: «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ وَ إِنْ کانَتْ لَکَبِیرَةً إِلاَّ عَلَی الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ» ترجمۀ سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۳: و بدینسان ما شما را امّتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر (نیز) بر شما گواه باشد. و ما آن قبلهای را که قبلًا بر آن بودی برنگرداندیم، مگر برای آنکه افرادی را که از پیامبر پیروی میکنند از آنها که به جاهلیّت باز میگردند، بازشناسیم. و همانا این (تغییر قبله) جز بر کسانی که خداوند آنها را هدایت کرده، دشوار بود. و خدا هرگز ایمان شما را (که سابقاً به سوی بیتالمقدّس نماز خواندهاید) ضایع نمیگرداند. زیرا خداوند نسبت به مردم، رحیم و مهربان است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۳: مسیحیان در موقع عبادت، رو به محلّ تولّد حضرت عیسی در بیتالمقدّس میایستادند که نسبت به محلّ سکونت آنان، در مشرق قرار داشت. و یهودیان رو به بیتالمقدّس عبادت میکردند که نسبت به محلّ سکونتشان، در طرف مغرب قرار میگرفت. ولی کعبه نسبت به آن دو در وسط قرار میگیرد و قرآن با اشاره به این موضوع، میفرماید: همانگونه که ما کعبه را در وسط قرار دادیم، شما مسلمانان را نیز امّت میانه قرار دادیم. منظور از امّت وسط در آیه ۱۴۳ ، سورۀ بقره چیست؟ مفسّران بحثهای گوناگونی را در ذیل این آیه مطرح نمودهاند و در تفسیر «امّت وسط» برخی گفتهاند: مراد امّتی است که نه اهل افراط باشد نه تفریط، نه طرفدار جبر نه تفویض، نه معتقد به اصالت فرد، نه اصالت جامعه. ولی با چند مقدّمه، روشن میشود که مراد آیه از امّت وسط، افراد خاصّی هستند. آن مقدّمات عبارتند از: ۱. قرآن، امّت وسط را شاهد بر اعمال معرّفی کرده است، پس باید در قیامت بر اعمال مردم گواهی دهد؛ ۲. گواه شدن، علم و آگاهی و عدالت میخواهد؛ ۳. همۀ افراد امّت، آگاهی و عدالت ندارند. بههمیندلیل در روایات میخوانیم که مراد از امّت وسط، امامان معصوم هستند که: اوّلًا به همۀ کارها علم دارند. چنانکه قرآن میفرماید: «فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» «توبه، ۱۰۵» که مراد از مؤمنانی که اعمال مردم را میبینند و به آن علم پیدا میکنند، مطابق روایات امامان معصوم هستند. و ثانیاً عدالت دارند. چنانکه خداوند در آیۀ «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» «احزاب، ۳۳» عصمت و عدالت آنان را تضمین نموده است. امام صادق علیهالسّلام میفرماید: مگر میشود امّتی که بعضی افرادش لایق گواهیدادن برای چند عدد خرما در دادگاههای دنیا نیستند، لیاقت گواهیدادن بر همۀ مردم در قیامت را دارا باشند؟ بههرحال مقام گواه بودن در محضر خداوند، آنهم نسبت به همۀ کارهای مردم، تنها مخصوص بعضی از افراد امّت است که به فرمودۀ روایات، امامان معصوم میباشند. چرا خداوند به جای نام بعضی افراد، نام امّت را برده است؟ بهایندلیل که قرآن حتّی یکنفر را نیز امّت معرفی نموده است: «إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ» «نحل، ۱۲۰» فلسفۀ تغییر قبله چیست؟ در مورد فلسفۀ تغییر قبله، تحلیلهای متعدّدی صورت گرفته است. برخی گفتهاند انتخاب اوّلیّه بیتالمقدّس بهعنوان قبله، بهمنظور جلب افکار یهود و همراهی آنان بوده است و آنگاه که مسلمانان خود قدرت و توانایی پیدا کردند، دیگر به این کار نیاز نبود. برخی نیز گفتهاند: علاقه به مکّه و وطن موجب شد که قبله تغییر یابد؛ لیکن این تحلیلها موهوم و خلاف واقع هستند. آنچه قرآن دراینباره تصریح و تأکید دارد این است که تغییر قبله، آزمایش الهی بود تا پیروان واقعی پیامبر شناخته شوند. زیرا آنها که ایمان خالص ندارند، بهمحض تغییر یک فرمان، شروع به چونوچرا مینمایند که چرا اینگونه شد؟ اعمال ما طبق فرمان سابق چه میشود؟ اگر فرمان قبلی درست بود، پس فرمان جدید چیست؟ اگر دستور جدید درست است، پس فرمان قبلی چه بوده است؟ خداوند نیز بهکسانیکه در برابر فرامین او تسلیم هستند، بشارت میدهد که اعمال گذشتۀ شما ضایع نمیشود؛ زیرا مطابق دستور بوده است. در این آیه بهجای کلمۀ نماز، واژه ایمان به کار رفته است که نشاندهندۀ اهمیّت و مقام نماز و برابری آن با تمام ایمان میباشد. «وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۳: ۱. اولیای خدا، بر اعمال ما نظارت دارند. «لِتَکُونُوا شُهَداءَ» آری، بعضی انسان ها دارای چنان ظرفیّتی هستند که میتوانند ناظر تمام اعمال و آگاه به انگیزههای انسانها در طول تاریخ باشند. ۲. در قیامت، سلسله مراتب است. تشکیلات و سازماندهی محکمۀ قیامت بهگونهای است که ابتدا ائمه بر کارمردم گواهی میدهند، سپس پیامبر بر امامان گواه است. «لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً» ۳. آزمایش، یک سنّت قطعی الهی است و خداوند گاهی با تغییر فرمان، مردم را امتحان میکند. «لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ» ۴. پیروی از دستورات دین، مایۀ رشد و کمال و نافرمانی از آن، نوعی حرکت ارتجاعی است. «یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ» ۵. جز فرمان خداوند، به چیز دیگری از قبیل، جهت، رنگ، زمان، مکان و شیوۀ خاصّی خود را عادت ندهیم؛ تا هر گاه فرمانی بر خلاف انتظار یا عادت و سلیقۀ ما صادر شد، بهدنبال فرار یا توصیه نباشیم. «لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ» ۶. مقام تسلیم بر افراد عادّی سنگین است: «لَکَبِیرَةً» و تنها کسانی به این مقام دست مییابند که هدایت خاصّ الهی شامل آنان شود. «إِلَّا عَلَی الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ» ۷. قوانین و مقررات، شامل زمانهای قبل نمیشود. اگر امروز فرمان تغییر قبله صادر شد، نمازهای قبلی صحیح است و از امروز باید بهسوی دیگر نماز خواند. «وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ» ۸. تمام تغییرات و تحوّلات تکوینی و تشریعی، ناشی از رحمت و رأفت خداوندی است. «لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ» تفسیر صفحۀ ۲۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۴ - تفسیر نور: «قَدْ نَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ» ترجمۀ سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۴: (ای پیامبر!) همانا میبینیم که تو (در انتظار نزول وحی، چگونه) روی به آسمان میکنی، اکنون تو را بهسوی قبلهای که از آن خشنود باشی، برمیگردانیم. پس روی خود را به جانب مسجدالحرام کن. و (شما ای مسلمانان) هر جا بودید، روی خود را به جانب آن بگردانید و همانا کسانی که کتاب (آسمانی) به آنها داده شده، (بهخوبی) میدانند که این فرمان به حق است که از ناحیۀ پروردگار صادر شده و خداوند از اعمال آنها غافل نیست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۴: این آیه حاکی از آن است که پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله منتظر و مشتاق نزول وحی در جهت تغییر قبله بود و این تغییر قبله از بیتالمقدّس به کعبه، وعدۀ خداوند به پیامبرش بوده است. ولی آن حضرت در موقع دعا، بیآنکه چیزی بگوید، بهسوی آسمان نگاه میکرد تا اینکه آیه نازل شد و دستور داد که رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و همۀ مسلمانان در موقع عبادت، روبهسوی مسجدالحرام و کعبه نمایند. اهل کتاب و یهود با آنکه حقّانیّت این تغییر را میدانستند و قبلًا در کتابهایشان خوانده بودند که پیامبر اسلام به سوی دو قبله نماز میگزارد، امّا این حقیقت را کتمان نموده و یا با القای شبهات و سؤالات، نقش تخریبی ایفا میکردند و خداوند با جملۀ «وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ» آنان را تهدید مینماید. «تفسیر مجمعالبیان» دلایل رضایت پیامبر از قبلهبودن کعبه چه بوده است؟ رضایت رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله از قبله بودن کعبه، دلایلی داشت؛ از جمله: الف: کعبه، قبلۀ ابراهیم علیهالسّلام بود؛ ب: از زخم زبان، تحقیر و استهزای یهود آسوده میشد؛ ج: استقلال مسلمانان به اثبات میرسید؛ د: به اوّلین پایگاه توحید یعنی کعبه، توجّه میشد. چون مسئلۀ تغییر قبله یک حادثۀ مهمّی بود، لذا در آیه، دو بار در مورد توجّهبهکعبه، فرمان داده شده است: یکبار خطاب به پیامبر با لفظ «وَجْهِکَ» و یکبار خطاب به مسلمانان با کلمۀ «وُجُوهَکُمْ» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۴: ۱. آسمان، سرچشمۀ نزول وحی و نظرگاه انبیاست. «نَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ» ۲. خداوند به خواستۀ انسانها آگاه است. «فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها» ۳. تشریع و تغییر احکام، از طرف خداوند است و پیامبر از پیشِ خود، دستوری صادر نمیکند. «فَوَلُّوا» ۴. ادب پیامبر در نزد خداوند بهقدری است که تقاضای تغییر قبله را به زبان نمیآورد، بلکه تنها با نگاه، انتظارش را مطرح مینماید. «قَدْ نَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ» ۵. خداوند رضایت رسولش را میخواهد و رضای خداوند در رضای رسول اوست. «قِبْلَةً تَرْضاها» ۶. قرآن، دانشمندانی که حقیقت را میدانند، ولی باز هم طفره میروند، تهدید و نکوهش میکند. «لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ» «وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ» ۷. نباید دستورات دین را به مردم سخت گرفت. «شَطْرَ» به معنی سمت است. یعنی بهسمت مسجدالحرام ایستادن کافی است و لازم نیست بهطور دقیق رو به کعبه باشد. «فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ» تفسیر صفحۀ ۲۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۵ - تفسیر نور: «وَ لَئِنْ أَتَیْتَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ بِکُلِّ آیَةٍ ما تَبِعُوا قِبْلَتَکَ وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّکَ إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ» ترجمۀ سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۵: و (ای پیامبر!) اگر هر گونه آیه، (نشانه و دلیلی) برای (این گروه از) اهل کتاب بیاوری، از قبلۀ تو پیروی نخواهند کرد و تو نیز پیرو قبلۀ آنان نیستی؛ (همانگونه که) بعضی از آنها نیز پیرو قبلۀ دیگری نیستند. و همانا اگر از هوسهای آنان پیروی کنی، پس از آنکه علم (وحی) به تو رسیده است، بیشک دراینصورت از ستمگران خواهی بود. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۵: این آیه، از عناد و لجاجت اهل کتاب پرده برداشته و سوگند یاد میکند که هر چه هم آیه و دلیل برای آنان بیاید، آنها از اسلام و قبلۀ آن پیروی نخواهند کرد. چون حقیقت را فهمیدهاند، ولی آگاهانه از پذیرش آن سر باز میزنند. در واژه «لئن» حرف لام برای جواب قسم است. تهدید و هشدارهای قرآن نسبت به پیامبر، به منظور جلوگیری از بروز و رشد غلوگرایی و نسبت ناروای خدایی به اولیاست. آنگونهکه در ادیان دیگر، مردم به غلو، عیسی علیهالسّلام را فرزند خدا و فرشتگان را دختران خدا میدانستند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۵: ۱. لجاجت و تعصّب، مانع تفکّر، استدلال و حقبینی است. آنان نهتنها نسبت به اسلام تعصّب میورزند، در میان خودشان نیز عناد و لجاجت دارند. «ما تَبِعُوا قِبْلَتَکَ» «وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ» ۲. در برابر هیاهو و غوغای مخالفان نباید تسلیم شد و برای مأیوسکردن دشمنان، قاطعیّت لازم است. «وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ» ۳. یهود و نصارا هر یک دارای قبلۀ ویژهای بودند. «وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ» ۴. انحراف دانشمندان، بسیار خطرناک است. «مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ» ۵. علم، بهتنهایی برای هدایت یافتن کافی نیست، روحیّۀ حقپذیری لازم است. یهود صاحب کتاب بودند، ولی با وجود تعصّب نابهجا، این علم چارهساز نشد. «أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ» ۶. پیامبر، حقّ تغییر قانون الهی را بر اساس تمایلات مردم ندارد. «أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ» ۷. آیین اسلام از سرچشمۀ علم واقعی است. «جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ» ۸. قوانینی شایستۀ پذیرش و پیروی هستند که از هواهای نفسانی پیراسته و بر پایۀ علم بنا شده باشند. «لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ» ۹. قانون، برای همه یکسان است. اگر بر فرض پیامبر نیز تابع هوا و هوس شود، گرفتار کیفر خواهد شد. «إِنَّکَ إِذاً» ۱۰. با وجود قانون الهی، پیروی از خواستههای مردم ظلم است. «إِذاً مِنَ الظَّالِمِینَ» منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۲۱۸-۲۲۵.
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۷۵تا۷۹ كذلك نرى إبراهيم ملكوت السماوات و الارض و ليكون من الموقنين(۷۵) فلما جن عليه اليل رءا كوكبا قال هذا ربى فلما اءفل قال لا اءحب الافلين(۷۶) فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى فلما اءفل قال لئن لم يهدنى ربى لا كونن من القوم الضالين(۷۷) فلما رءا الشمس بازغة قال هذا ربى هذا اءكبر فلما اءفلت قال ياقوم إ نى برى ء مما تشركون (۷۸) إنى وجهت وجهى للذى فطر السماوات و الارض حنيفا و ما اءنا من المشركين(۷۹) ترجمه : ۷۵- اينچنين ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم ، تا اهل يقين گردد. ۷۶- هنگامى كه (تاريكى ) شب او را پوشانيد ستاره اى مشاهده كرد گفت : اين خداى من است ؟ اما هنگامى كه غروب كرد گفت غروب كنندگان را دوست ندارم . ۷۷- و هنگامى كه ماه را ديد (كه سينه افق را) مى شكافد گفت اين خداى من است ؟ اما هنگامى كه (آنهم ) افول كرد گفت اگر پروردگارم مرا راهنمائى نكند مسلما از جمعيت گمراهان خواهم بود. ۷۸- و هنگامى كه خورشيد را ديد (كه سينه افق را) مى شكافت گفت اين خداى من است ؟ اين (كه از همه ) بزرگتر است ، اما هنگامى كه غروب كرد گفت اى قوم ! من از شريكهائى كه شما (براى خدا) مى سازيد بيزارم . ۷۹ - من روى خود را به سوى كسى كردم كه آسمانها و زمين را آفريده من در ايمان خود خالصم و از مشركان نيستم .
تفسیر دلائل توحيد در آسمانها در تعقيب نكوهشى كه ابراهيم از بتها داشت ، و دعوتى كه از آزر براى ترك بت پرستى نمود، در اين آيات خداوند به مبارزات منطقى ابراهيم با گروههاى مختلف بت پرستان اشاره كرده و چگونگى پى بردن او را به اصل توحيد از طريق استدلالات روشن عقلى شرح مى دهد. نخست مى گويد: (همانطور كه ابراهيم را از زيانهاى بت پرستى آگاه ساختيم همچنين مالكيت مطلقه و تسلط پروردگار را بر تمام آسمان و زمين به او نشان داديم ) (و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السماوات و الارض ). ملكوت در اصل از ريشه (ملك ) (بر وزن حكم ) به معنى (حكومت و مالكيت است ، و (و) و (ت ) براى تاءكيد و مبالغه به آن اضافه شده بنابراين منظور از آن در اينجا حكومت مطلقه خداوند بر سراسر عالم هستى است . اين آيه گويا اجمالى از تفصيلى است كه در آيات بعد درباره مشاهده وضع خورشيد و ماه و ستارگان و پى بردن از غروب آنها به مخلوق بود نشان آمده است . يعنى قرآن ابتدا مجملى از مجموع آن قضايا را ذكر كرده ، سپس به شرح آنها پرداخته است ، و به اين ترتيب منظور از نشان دادن ملكوت آسمان و زمين به ابراهيم روشن مى شود. و در پايان آيه مى فرمايد: (هدف ما اين بود كه ابراهيم اهل يقين گردد) (و ليكون من الموقنين ). شك نيست كه ابراهيم يقين استدلالى و فطرى به يگانگى خدا داشت اما با مطالعه در اسرار آفرينش اين يقين به سر حد كمال رسيد، همانطور كه ايمان به معاد و رستاخيز داشت ولى با مشاهده مرغان سر بريده اى كه زنده شدند، ايمان او به مرحله (عين اليقين ) رسيد. در آيات بعد اين موضوع را بطور مشروح بيان كرده و استدلال ابراهيم را از افول و غروب ستاره و خورشيد بر عدم الوهيت آنها روشن مى سازد. نخست مى گويد: (هنگامى كه پرده تاريك شب جهان را در زير پوشش خود قرار داد ستاره اى در برابر ديدگان او خودنمائى كرد، ابراهيم صدا زد اين خداى من است ؟! اما به هنگامى كه غروب كرد با قاطعيت تمام گفت : من هيچگاه غروب كنندگان را دوست نمى دارم ) و آنها را شايسته عبوديت و ربوبيت نمى دانم (فلما جن عليه الليل راى كوكبا قال هذا ربى فلما افل قال لا احب الافلين ). بار ديگر چشم بر صفحه آسمان دوخت اين بار قرص سيم گون ماه با فروغ و درخشش دلپذير خود بر صفحه آسمان ظاهر شده بود هنگامى كه ماه را ديد ابراهيم صدا زد اين است پروردگار من ؟ اما سرانجام ماه به سرنوشت همان ستاره گرفتار شد و چهره خود را در پرده افق كشيد، ابراهيم جستجوگر گفت : (اگر پروردگار من مرا به سوى خود رهنمون نشود در صف گمراهان قرار خواهم گرفت )! (فلما راى القمر بازغا قال هذا ربى فلما افل قال لئن لم يهدنى ربى لاكونن من القوم الضالين ). در اين هنگام شب به پايان رسيده بود و پرده هاى تاريك خود را جمع كرده و از صحنه آسمان مى گريخت ، خورشيد از افق مشرق سر برآورده و نور زيبا و لطيف خود را همچون يك پارچه زربفت بر كوه و دشت و بيابان مى گسترد، همين كه چشم حقيقت بين ابراهيم بر نور خيره كننده آن افتاد صدا زد خداى من اين است ؟! اينكه از همه بزرگتر و پرفروغتر است !، اما با غروب آفتاب و فرو رفتن قرص خورشيد در دهان هيولاى شب ، ابراهيم آخرين سخن خويش را ادا كرد و گفت : (اى جمعيت ، من از همه اين معبودهاى ساختگى كه شريك خدا قرار داده ايد بيزارم ) (فلما راى الشمس بازغة قال هذا ربى هذا اكبر فلما افلت قال يا قوم انى برى مما تشركون ). اكنون كه فهميدم در ماوراى اين مخلوقات متغير و محدود و اسير چنگال قوانين طبيعت خدائى است قادر و حاكم بر نظام (كاينات من روى خود را به سوى كسى مى كنم كه آسمانها و زمين را آفريد و در اين عقيده خود كمترين شرك راه نمى دهم ، من موحد خالصم و از مشركان نيستم ) (انى وجهت وجهى للذى فطر السماوات و الارض حنيفا و ما انا من المشركين ). در تفسير اين آيه و آيات بعد و اينكه چگونه ابراهيم موحد و يكتاپرست به ستاره آسمان اشاره كرده و مى گويد: (اين خداى من است ) مفسران گفتگو بسيار كرده اند و از ميان همه تفاسير دو تفسير قابل ملاحظه تر است كه هر كدام از آن را بعضى از مفسران بزرگ اختيار كرده و در منابع حديث نيز شواهدى بر آن وجود دارد: نخست اينكه ابراهيم شخصا مى خواست درباره خداشناسى بينديشد و معبودى را كه با فطرت پاك خويش در اعماق جانش مى يافت پيدا كند، او خدا را با نور فطرت و دليل اجمالى عقل شناخته بود و تمام تعبيراتش نشان مى دهد كه در وجود او هيچگونه ترديدى نداشت ، اما در جستجوى مصداق حقيقى او بود، بلكه مصداق حقيقى او را نيز مى دانست اما مى خواست از طريق استدلالات روشنتر عقلى به مرحله (حق اليقين ) برسد و اين جريان قبل از دوران نبوت و احتمالا در آغاز بلوغ يا قبل از بلوغ بود.
در پاره اى از روايات و تواريخ مى خوانيم اين نخستين بار بود كه ابراهيم چشمش به ستارگان آسمان افتاد و صفحه نيلگون آسمان شب با چراغهاى فروزنده و پر فروغش را مى ديد، زيرا مادرش او را از همان دوران طفوليت به خاطر ترس از دستگاه نمرود جبار در درون غارى پرورش مى داد. اما اين بسيار بعيد به نظر مى رسيد كه انسانى سالها درون غارى زندگى كند و حتى در يك شب تاريك نيز يك گام از آن بيرون نگذارد، شايد تقويت اين احتمال در نظر بعضى به خاطر جمله راى كوكبا باشد كه مفهومش اين است كه تا آن زمان ستاره اى را نديده بود. ولى اين تعبير به هيچوجه چنين مفهومى را در بر ندارد، بلكه منظور اين است اگر چه تا آن زمان ستاره و ماه و خورشيد را بسيار ديده بود ولى به عنوان يك محقق توحيد اين نخستين بار بود كه به آنها نظر مى دوخت و در ارتباط افول و غروب آنها با نفى مقام خدائى از آنها انديشه مى كرد، در حقيقت ابراهيم بارها آنها را ديده بود اما نه با اين چشم . بنابراين هنگامى كه ابراهيم مى گويد هذا ربى (اين خداى من است ) به عنوان يك خبر قطعى نيست ، بلكه به عنوان يك فرض و احتمال ، براى تفكر و انديشيدن است ، درست مثل اينكه ما مى خواهيم در علت حادثه اى پى جوئى كنيم تمام احتمالات و فرضها را يك يك مورد مطالعه قرار مى دهيم و لوازم هر يك را بررسى مى كنيم تا علت حقيقى را بيابيم و چنين چيزى نه كفر است و نه حتى دلالت بر نفى ايمان مى كند، بلكه راهى است براى تحقيق بيشتر و شناسائى بهتر و رسيدن به مراحل بالاتر ايمان ، همانطور كه در جريان معاد نيز ابراهيم براى رسيدن به مرحله شهود و اطمينان ناشى از آن در صدد تحقيق بيشتر برآمد. در تفسير عياشى از محمد بن مسلم از امام باقر يا صادق (عليهماالسلام ) چنين نقل شده است انما كان ابراهيم طالبا لربه و لم يبلغ كفرا و انه من فكر من الناس فى مثل ذلك فانه بمنزلته : (ابراهيم اين سخن را به عنوان تحقيق گفت و هرگز سخن او كفر نبود، و هر كس از مردم به عنوان تفكر و تحقيق اين سخن را بگويد همانند ابراهيم خواهد بود). در اين زمينه دو روايت ديگر نيز در تفسير نور الثقلين نقل شده است . تفسير دوم اين است كه ابراهيم اين سخن را به هنگام گفتگو با ستاره پرستان و خورشيدپرستان بيان كرد، و احتمالا بعد از مبارزات سرسختانه او در بابل با بت پرستان و خروج او از آن سرزمين به سوى شام بود كه با اين اقوام برخورد كرد، ابراهيم كه لجاجت اقوام نادان را در راه و رسم غلط خود در بابل آزموده بود، براى اينكه نظر عبادت كنندگان خورشيد و ماه و ستارگان را به سوى خود جلب كند، نخست با آنها همصدا شد و به ستاره پرستان گفت : شما مى گوئيد اين ستاره زهره پروردگار من است ، بسيار خوب يعنى باشد كه سرانجام اين عقيده را براى شما بازگو كنم ، چيزى نگذشت كه چهره پرفروغ ستاره در پشت پرده تاريك افق پنهان گشت اينجا بود كه حربه محكم به دست ابراهيم افتاد و گفت : من هرگز چنين معبودى را نمى توانم بپذيرم . بنابراين جمله (هذا ربى )، مفهومش اين است (به اعتقاد شما اين خداى من است ) و يا اينكه آنرا به عنوان استفهام گفت : آيا اين خداى من است ؟ در اين زمينه نيز حديثى در تفسير نور الثقلين و ساير تفاسير از عيون اخبار الرضا (عليه السلام ) نقل شده است . چگونگى استدلال ابراهيم بر توحيد اكنون اين سؤ ال پيش مى آيد كه ابراهيم چگونه از غروب آفتاب و ماه و ستارگان بر نفى ربوبيت آنها استدلال كرد؟. اين استدلال ممكن است از سه راه باشد. ۱ - پروردگار و مربى موجودات (آنچنان كه از كلمه (رب ) استفاده مى شود) بايد هميشه ارتباط نزديك با مخلوقات خود داشته باشد، لحظه اى نيز از آنها جدا نگردد، بنابراين چگونه موجودى كه غروب مى كند و ساعتها نور و بركت خود را بر مى چيند و از بسيارى موجودات به كلى بيگانه مى شود، مى تواند پروردگار و رب آنها بوده باشد؟!. ۲ - موجودى كه داراى غروب و طلوع است ، اسير چنگال قوانين است چيزى كه خود محكوم اين قوانين است چگونه مى تواند حاكم بر آنها و مالك آنها بوده باشد. او خود مخلوق ضعيفى است و سر بر فرمان آنها و توانائى كمترين انحراف و تخلف از آنها را ندارد. ۳ - موجودى كه داراى حركت است حتما موجود حادثى خواهد بود، زيرا همانطور كه مشروحا در فلسفه اثبات شده است ، حركت همه جا دليل بر حدوث است ، زيرا حركت خود يكنوع وجود حادث است و چيزى كه در معرض حوادث است يعنى داراى حركت است نمى تواند يك وجود ازلى و ابدى بوده باشد (دقت كنيد).
نكته ها در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد: ۱ - در نخستين آيه مورد بحث كلمه (كذلك )(اينچنين ...) جلب توجه مى كند و مفهوم آن اين است : همانطور كه زيانهاى بت پرستى را براى عقل و خرد ابراهيم روشن ساختيم ، حكومت و مالكيت خدا را بر آسمان و زمين نيز به او نشان داديم ، بعضى از مفسران گفته اند: معنى آن اين است كه همانطور كه آثار قدرت و حكومت خود را بر آسمانها به تو نشان داديم به ابراهيم نيز نشان داديم تا بوسيله آنها به خدا آشناتر شود. ۲ - جن (از ماده جن بر وزن فن ) به معنى پوشانيدن چيزى است و در آيه مورد بحث معنى جمله اين است هنگامى كه شب ، چهره موجودات را از ابراهيم پوشانيد... و اينكه به ديوانه مجنون گفته مى شود بخاطر اين است كه گويا پرده اى بر عقل او كشيده شده است و اطلاق جن بر موجود نا پيدا نيز به همين ملاحظه است و جنين نيز به خاطر پوشيده بودن در درون رحم مادر است و اطلاق جنت بر بهشت و بر باغ به خاطر آن است كه زمينش زير درختان پوشيده است ، و قلب را جنان (بر وزن نهفته مى دارد. ۳ - در اينكه منظور از كوكبا (ستاره اى ) كدام ستاره بود است ؟ ميان مفسران گفتگو است ، ولى بيشتر مفسران ستاره زهره يا مشترى را ذكر كرده اند، و از پاره اى از تواريخ استفاده مى شود كه اين هر دو ستاره در زمانهاى قديم مورد پرستش بوده ، و جزء آلهه (خدايان ) محسوب مى شده است ، ولى در حديثى كه از امام على بن موسى الرضا (عليهماالسلام ) در عيون الاخبار نقل شده تصريح گرديده است كه اين ستاره ، ستاره زهره بوده است ، در تفسير على بن ابراهيم نيز از امام صادق (عليه السلام ) اين موضوع ، روايت شده است . بعضى از مفسران گفته اند كه مردم كلده و بابل در آنجا مبارزات خود را با بت پرستان شروع كرده هر يك از سيارات را خالق يا رب النوع موجوداتى مى شناختند، (مريخ ) را رب النوع جنگ و (مشترى ) را رب النوع عدل و علم و (عطارد) را رب النوع وزيران ... و (آفتاب ) را پادشاه همه مى دانستند!. ۴- بازغ از ماده (بزغ ) (بر وزن نذر) در اصل به معنى شكافتن و جارى ساختن خون است و لذا به جراحى كردن بيطار (دامپزشك ) بزغ گفته مى شود و اطلاق اين كلمه بر طلوع آفتاب يا ماه در حقيقت آميخته با يكنوع تشبيه زيبا است زيرا آفتاب و ماه به هنگام طلوع خود گويا پرده تاريكى را مى شكافند، علاوه بر اين در كنار افق سرخى كمرنگى كه بى شباهت به رنگ خون نيست در اطراف خود ايجاد مى كنند. ۵ - فطر از ماده فطور به معنى شكافتن است ، و همانطور كه ذيل آيه 14 همين سوره نوشتيم اطلاق اين كلمه بر آفرينش آسمان و زمين شايد به خاطر اين است كه طبق علم امروز، روز اول جهان توده واحدى بوده و بعد از هم شكافته شده و كرات آسمانى يكى پس از ديگرى به وجود آمده اند (براى توضيح بيشتر به تفسير آيه مزبور مراجعه فرمائيد). ۶ - حنيف به معنى خالص است چنانكه شرح آن در ذيل آيه 67 سوره آل عمران جلد دوم تفسير نمونه صفحه 461 بيان گرديد.
منبع (ادامه مطلب ...):
https://t.me/fazylatha
برخی از احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
https://farsi.khamenei.ir/photo-index?year=1381
مرجعیت علمی حضرت عبدالعظیم(ع) حضرت آیتالله امام خامنهای:«یک روایت از حضرت هادی علیهالصّلاةوالسّلام است که هم جنبهی علمی حضرت عبدالعظیم و هم جنبهی معنوی آن بزرگوار را نشان میدهد. کسی خدمت امام هادی علیهالسّلام رسید. حضرت به او فرمودند: تو در کجا هستی؟ گفت: در ری. فرمودند: هر مشکلی در امر دین داشته باشی، میتوانی از عبدالعظیمبنعبدالله الحسنی بپرسی. یعنی امام هادی علیه السّلام، عبدالعظیم الحسنی را به عنوان یک مرجع علم دین به شیعیان خودشان معرفی کردند. بعد در همین روایت هست که حضرت فرمودند: سلام مرا به او برسان. این هم جنبهی معنوی.» ۱۳۷۳/۰۸/۰۵
شهید حسن تهرانی مقدم
شهید سعید رجبعلی جاوردی
شهید دفاع مقدس
کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
*****
التماس دعا
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
دفاع مقدس ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه بقره ,
سوره مبارکه انعام ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
شهدای کربلا ,
,
:: برچسبها:
حضرت عبدالعظیم علیه السلام ,
حضرت حمزه علیه السلام ,
سوره طارق ,
تفسیر صفحۀ ۲۲ قرآن کریم ,
سوره بقره ,
تفسیر نور ,
محسن قرائتی ,
تفسیر سوره مبارکه انعام ,
تفسیر ,
سوره مبارکه انعام ,
سوره انعام ,
امانتداری ,
فقیر ,
شریک ,
مال ,
عادل ,
مرجعیت علمی ,
حضرت عبدالعظیم (ع) ,
امام هادی علیه السلام ,
عبدالعظیم الحسنی ,
شهید حسن تهرانی مقدم ,
شهید سعید رجبعلی جاوردی ,
دفاع مقدس ,
شهید ابوذر طبرزدی ,
ظهور ,
امام خامنه ای ,
یا زهرا سلام الله علیها ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 75 صفحه بعد
|
|
آمار مطالب
:: کل مطالب : 744
:: کل نظرات : 0
آمار کاربران
:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0
کاربران آنلاین
آمار بازدید
:: بازدید امروز : 5868
:: باردید دیروز : 4326
:: بازدید هفته : 14591
:: بازدید ماه : 31382
:: بازدید سال : 79055
:: بازدید کلی : 79055
|